چه کسی میفهمد؟
غم تنهایی و این در به دری
چه کسی شمع می افروزد
در شب تاریک و سیاه
که فقط شعشعه ی نور به روی قطره اشک
که از گوشه ی چشمت جاریست
روشنی داده به این کلبه ی سرد
و چه کس سعی بر ان دارد که بفهمد
درد را؟تورا؟تنهاییت را؟
تلخیه بی همزبای و جدایی را؟
چه کس در گنجه را باز کرد؟
چه کسی قلب پاره را پیدا کرد؟
چه کسی امد و دوستت د ارم را به قلب القا کرد؟
ای کاش که او میفهمید
با عشق نمی توان شوخی کرد
نه!نمی توان بازی کرد
و قداستش را زیر پا له کرد
17/12/86
|