سلام چند وقت بود که چیزی ننوشتم اخه خیلی در گیر بودم الانم می خوام یکی از شعرامو براتون مینویسم فقط خواهش می کنم که نظر بدید چون این جوری شعرای بعدیم بهتر میشه
تمنای دلت
تمنای دلت کردم و ارام گرفتم
که تمنای دل از جانب معشوق همین است
یا د چشمان قشنگت که مرا خواب ربودند
ای اهل ولایت روش عشق چنین است
بر عاشقو معشوق روا نیست جدایی
حتی به گل و خار جدایی چه حزین است
صد شعر سرودم و یکی خوب نیامد
شعری که برای عشق گفتم چه وزین است
یار منو بی من به چه سمتی سفر کرد
در دل چه بگویم که صلاحش در این است
منو معشوق جدا از هم و بی هم و چه با هم
عشق را در وسطش گیر که شاید خود (ش)است
می دونم ایزاد زیاد داره ولی اگه نظر بدید بهتر میشه ممنون راستی این شعرو 22 اسفند 84 ساعت 4 صبح گفتم
|