سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  تنها ترین عاشق
[ و از نوف بکالى روایت است که شبى امیر المؤمنین ( ع ) را دیدم از بستر خود برون آمده نگاهى به ستارگان انداخت و فرمود : نوف خفته‏اى یا دیده‏ات باز است ؟ گفتم دیده‏ام باز است . فرمود : ] نوف خوشا آنان که دل از این جهان گسستند و بدان جهان بستند . آنان مردمى‏اند که زمین را گستردنى خود گرفته‏اند و خاک آن را بستر . و آب آن را طیب . قرآن را به جانشان بسته دارند و دعا را ورد زبان . چون مسیح دنیا را از خود دور ساخته‏اند و نگاهى بدان نینداخته . نوف داود ( ع ) در چنین ساعت از شب برون شد و گفت این ساعتى است که بنده‏اى در آن دعا نکند جز که از او پذیرفته شود ، مگر آن که باج ستاند ، یا گزارش کار مردمان را به حاکم رساند ، یا خدمتگزار داروغه باشد ، یا عرطبه طنبور نوازد ، یا دارنده کوبه باشد و آن طبل است . [ و گفته‏اند عرطبه ، طبل است و کوبه ، طنبور . ] [نهج البلاغه]
وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
کل بازدیدهای وبلاگ
18333
بازدیدهای امروز وبلاگ
4
بازدیدهای دیروز وبلاگ
1
منوی اصلی

[خـانه]

[  RSS  ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

درباره خودم
تنها ترین عاشق
عفت
پرسپولیسی عشق فیلم و کتاب و فلسفه و بحث کردن با ادمایی که خیلی حالیشونه
لوگوی وبلاگ
تنها ترین عاشق
بایگانی
شعر لحظه های تنهایی
شعر نو
متفرقه
اردیبهشت 87
مذهبی
اوقات شرعی
لینک دوستان

دوزخیان زمین

لوگوی دوستان







اشتراک در خبرنامه
 
پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

نویسنده مطالب زیر:   عفت  

عنوان متن لیلی و مجنون شنبه 87 اردیبهشت 28  ساعت 8:25 عصر

سلام.اومدم با اینکه خیلی وقته نبودم.دانشگاه قبول شدم.میکروبیولوژی ازاد .اراک بودم اما این ترم تهران مهمانم.بزگریم.شعری که میزارم و استاد ادبیاتم خیلی دوست داشت بخاطر اصطلاحاش. و تو نمایشگاه کتاب وقتی استاد علی معلم و دیدم و این شعر و براش خوندم ایشونم خوششون اومد. اگر شما هم نظر بدید خوشحال میشم

لیلی و مجنون

به دریای زلال چشم لیلی

چه کس بی دست و پا شد غیر مجنون

درون دشت بی اب خیالم

نزد پرسه کسی جز این دل خون

چرا تنهاییم پایان ندارد؟

چه شبها که سحر شد بی ستاره

مرا شمعی نشد در این بیابان

جهازم تکه های ابر پاره

دلم ایینه و چشمم چو قران

بیا از زیر چشمانم گذر کن

دلم ان تو شد بی دین و منت

بیا سنگی بزن دل دربه در کن

درون خرقه ام میاب تحفه

بجز اشک و بجز قلب شکسته

بیا نزدیکتر تا که ببینی

کبوتری رها با بال بسته

درقفس بهروی من گشودند

ولیپرهای من اسان شکستند

تو گویی روضه ی رضوان مقابل

ولی دست و دل و چشمی که بستند

خیالت شعله ای در شام تارم

مرا نوری شده در راه تاریک

بیا تا پر گشایم بی پر و بال

در این تاریکی و این راه باریک.

موفق باشید .یا علی مدد.


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   عفت  

عنوان متن پرسپولیس شنبه 87 اردیبهشت 28  ساعت 7:37 عصر

 

سلاااااااااااااااااااااااااااممممم.یه سلام قرمز قرمز

قرمز.پرسپولیسیا عید قهرمانی مبارک.

(اگه تیمی قهرمان بشه?خدا میدونه که حقّشه?به لطف یزدان و بچه ها ?پرسپولیس قهرمان میشه).پرسپولیس قهرمان میشه و شد


  نظرات شما  ( )


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

کمک کنید
چه کسی میفهمد؟
تمنای دلت
[عناوین آرشیوشده]


 

Powered by : پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJ